آخرین مطالب
امکانات وب
ضرب 4
یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود یه باغی بود ,یک درخت با چل تا برگ سرسخت
وقتی پاییز میومد بادهای تیز میومد میشد درخت بی تاب چشمای اون پر از خواب با چل تا برگ
خسته چشاش نمیشد خسته تا این که روزگاری اومد به باغ یه زاغی برگ و درخت و که دید غصه شونو که شنید
رو به درخت پیر گفت به برگای دلگیر گفت : می دونید من کتاب دارم یک کتاب حساب دارم جدولِ ضربِ999 اسمش حل مشکل ِرسمش
وقتی که شد آبان ماه جدا بشید گاه به گاه از درخت و شاخه ها برید تو باغ زیبا تا شاد بشه دلاتون
آزاد بشه غماتون تا وقتی که بچه ها تو گلای باصفا میرن سوی دبستان از میون این بوستان
خش خش خشک برگا با غار غار کلاغا دلاشونو شاد کنه
از غصه آزاد کنه حالا برگای خوشگل شما که هستید چهل چار تا چار تا جدا شید دسته دسته رها شید
من که می خونم آواز آماده شید به پرواز 1 چهار تا میشه چهار آغاز می کنیم ما کار 2 چهار تاهم میشه هشت
دو دسته رفتند به گشت دواز ده هم سه چهار تاست ماه های یکسال ماست شانزده میشه 4 چهار تا
چشات نشه تا به تا 5 چار تا هم بیست شد نصف برگ ها نیست شد 6چارتا هم بیست و چار زیر درخت
9 چار تا هم سی و شش تو راه بخور تو کشمش 10 چار تاهم چل میشه ضرب
سپاس گفتند خدا را که ضربشون دقیق بود زاغ بهترین رفیق بود
موضوعات مرتبط: ریاضی کاردستی...
برچسب : نویسنده : sevompoloyan بازدید : 124